شعر زیبا در وصف وناش

شعر زیبا در وصف وناش

این شعر رو یکی از هم محله ای های ما سروده اسمش آقای علی بابایی هست.

 

وناش

وناش چه جای خوب و با صفایی

چه مردمان پاک و بی ریایی

 

یه جای خوب برای نفس کشیدن

طعم ناب زندگی رو چشیدن

 

وقتی میری تو راه، تو فکر اینی

کی میشه که خش تله رو ببینی(نام سنگی است)

 

وقتی می بینی که دلت شاد می شه

از غو و غصه، انگار آزاد می شه

 

دیگه تو یادت نمیاد چی بودیبدهکاری؟ طلبکاری؟ کی بودی؟

 

یادمه وقتی اون قدیم ندیما

تاکه می شد ماه محرم اونجا

 

همیشه منتظر بودیم تا آفتاب

جاشو بده به تو آسمون به مهتاب

 

تا که عَلَم در بیارن روی بوم

همه بیارن از ته دل هجوم (رسم وناشی ها)

 

واسه عزاداری آقا حسین

اشک و عزا و ماتم و شور و شین

 

عَلَم عَلَم ، عجب عَلَم سرایی

دلم شده تنگ واسه اون ،خدایی

 

گریه ام میگیره وقتی یادم میاد

یعنی میشه اون روزا بازم به یاد؟

 

بگذزیم از عَلَم دلم میگیره

دیگه دلم از غم دنیا سیره

 

تابستونا وقت تلاش و کار بود

مسخره میشد هرکی که بی کار بود

 

شبا همه به فکر شب نشینی

روز ها به فکر واش بار ، واش چینی (چیدن و حمل علف برای دام)

 

یه جا داره به اسم سیلی سرا

گوسفندا رو میبرن اونجا چرا

 

تابستونا نصفشو اونجا بودیم

گاهی با دوستا ، گاهی تنها بودیم

 

با بچه ها میرفتیم اینور، اونور

پشت کوتی، خانمال یا نمکسر

 

هفت چشمه و قیاق چال و براسر

تب کشنی با دوستا تا نمایسر(غروب)

 

مه می اومد ، شرمنده ام ، تیلیمی(مه)

همه میگفتن ، بی صحبک بیمی(اومد)

 

وقتی می خواست کسی بره به وناش

پیغوم میداد هرکی به فامیلاش

 

گاهی اوقات دعوا می شد سر چی

سر نوبت توی چشمه یا که هر چی

 

یادش بخیر دلم هواشو کرده

ببخشد یاد سگ دعواشو کرده

 

آرزوم بود برم  با بابا دامون(جنگل)

هیمه(هیزم) بیارم واسه خونمون

 

سیلی سرا با اون جاهای باحالش

دریوک و خونکا و شنگچالش

 

خلاصه هرچی که بگم کمه باز

مه اومده دلم پر از غمه باز

 

بگم برات از یه جاهای باحال؟

چاکباره و کل پیشه و کوفامال؟

 

چند جا بگم قند تو دلت آب بشه

صدای قلبت مثل تاب تاب بشه؟

 

پیری پیش (تپه) و امامزاده ، عسل سر

خالخال جله، کری دیم و با لوسر

 

امامزاده ، دلم هواتو رو کرده

یاد تو و علم سرا تو کرده

 

امامزاده ، نگهدار وناش باش

نگهدار مردم حق شناس باش

 

یادش بخیر خونه های قدیمی

مردمای با صفا و صمیمی

 

خیلی هاشون الان بین ما نیستن

بار سفر از این زندگی بستن

 

شهیدایی داره محل که همه

شیر بون نداشتن هیچ واهمه

 

جوون و قد بلند و رعنا بودن

بین همه جوونا، تنها بودن

 

تنها ، یعنی تک بودن و نمونه

به قول معروف همه چیش تمومه

 

اسحاق که اولی بود و نمونه

وقتی که رفت گفتن ، چقد جوونه

 

مرگ چنین عزیزی رو کی دیده

مادرش هم قدش شده خمیده

 

سیفور که خیلی ماه و مهربون بود

آره اونم میگن خیلی جوون بود

 

ایمانعلی یه مرد با خدا بود

کسی که از دنیا، کلا جدا بود

 

حسینعلی، آره اونم خوب بوده

خیلی رشد و خوب و محبوب بوده

 

رجبعلی ، جوون و کم سن و سال

خیلی عزیز و مهربون و باحال

 

بهروز زارع، چه جوون پاکی

صمیمی و خودمونی و خاکی

 

بهروز یوسفی چقدر با وفا

جوون و دوست داشتنی و با صفا

 

سید تقی یه سید خوش کلام

آدم عاشق صفت و با مرام

 

وجیه الله عجب جوون ماهی

شهید شده بدون هیچ گناهی

 

نادر میگن خیلی خوب و رشید بود

گفتن اسیر شده ولی شهید بود

 

باباش اینقدر چشم به رهش دوخته بود

از غم دوری پسر سوخته یود

 

دق کرد و رفت پیش عزیز دلش

پیش تموم زحمت و حاصلش

 

عمو هاشم از غم اون پیر شدن

خسته دل مرده و دلگیر شدن

 

محمد حسین عاشق و دلداده بود

چند سالی هم اسیر و آزاده بود

 

وقتی اومد جانباز و بی قرار بود

دنبال یک راهی واسه فرار بود

 

تا که شهید بشه بره پیش یار

رخت سفر ببنده از این دیار

 

آره همه جوون این خاک بودن

دلیر و نام آور و دل پاک بودن

 

بگذریم ، ای آقا ، ای عزیز ای جونم

خسته شدی باشه اینو می دونم

 

بهتره این شعرمو من ببندم

ببین دارم از ته دل می خندم

 

خداحافظ ای معدن کار و تلاش

امید وارم ببینمت ای وناش

                                                                      علی بابایی

بعضی از قسمت های شعر به زبان وناشی یعنی تاتی هست.

برای اطلاعات بیشتر به سایت شعر نو بروید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


نظرات شما عزیزان:

علی مقدم
ساعت16:17---20 بهمن 1393
خودت سرودی ؟
شاعرش کیه؟


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ یک شنبه 19 بهمن 1393برچسب:وناش*,* روستای وناش*,*شعر وناش*,*شعر, ] [ 22:29 ] [ علی رضا کشتکار ]
[ ]